روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
تگرگکاهیhail suppression, hail preventionواژههای مصوب فرهنگستاناز بین بردن دانههای بزرگ و زیانبار تگرگ که معمولاً با آمایش اَبر صورت میگیرد
گردشگری بینقارهایlong-haul tourism, long-haul travelواژههای مصوب فرهنگستانسفر طولانی غالباً بینقارهای که با هواپیما معمولاً بیش از پنج ساعت طول میکشد
گردشگری درونقارهایshort-haul tourism, short-haul travelواژههای مصوب فرهنگستانسفری درونقارهای یا محلی که با هواپیما معمولاً کمتر از پنج ساعت طول میکشد
منحنی بروکنرmass haul diagram, mass haul curve2واژههای مصوب فرهنگستانمنحنیای که براساس مسافت ترسیم میشود و نشاندهندة سطح مقطعهای عرضی خاکبرداری و خاکریزی و نیز مسافت حمل مصالح است
عاللغتنامه دهخداعال . [ عال ل ] (ع ص ) رجل ٌ عال ؛ آنکه شتران او دوباره آب خورده باشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عالةلغتنامه دهخداعالة. [ عال ل َ ] (ع ص ) مؤنث عال . (اقرب الموارد). ابل عالة؛ شتران دوباره آب خورنده . و منه المثل عرض علی سوم عالة؛ أی لم یبالغ بیعی ، که فروشنده ٔ کالا در وی مبالغه نکند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
خزعاللغتنامه دهخداخزعال . [ خ َ ] (ع اِمص ) لنگی . یقال : ناقة بها خز عال .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ).
معالةلغتنامه دهخدامعالة. [ م ُ عال ْ ل َ ] (ع مص ) در میانه ٔ روز دوشیده شدن شتر ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
متعاللغتنامه دهخدامتعال . [م ُ ت َ عال ل ] (ع ص ) شتر به سختی و شدت دونده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعالل شود.