لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن جیلویة الکاتب ، کسی است که جان خود را با ابیات زیر از دست طاهر ذوالیمینین نجات داد و انشاد این اشعار کاری را کرد که بذل مبلغ زیادی مال نمیتوانست کرد:ز عموا بان الصقر صادف مرةعصفور برّ ساقه المقدورفتکلم العصفور تحت جناحه والصقر منقض علی