درخش هلیمhelium flashواژههای مصوب فرهنگستانسوختن سریع و انفجارگونۀ هلیم در هستۀ واگِن (degenerated) ستارههای کمجِرم
هلیمسوزیhelium burningواژههای مصوب فرهنگستانفرایند گداخت هستههای هلیم و تبدیل آنها به کربن در هستۀ ستاره
پرورش آموزلغتنامه دهخداپرورش آموز. [ پ َرْ وَ رِ ] (نف مرکب ) علم و حکمت آموز. اشارت به ذات حق تعالی . صاحب ادب و علم و حکمت . معلم . صاحب مجاهده و سلوک . پیر. مرشد. هادی . (تتمه ٔ برهان ).
معرفت آموزلغتنامه دهخدامعرفت آموز. [ م َ رِ ف َ ] (نف مرکب ) کسی که علم و حکمت و هنر و فضل و دانش می آموزاند. (ناظم الاطباء).
ساوجیلغتنامه دهخداساوجی . [ وَ ] (اِخ ) سهلان . معاصر سلطان ملکشاه سلجوقی بود و در علم و حکمت سرآمد زمان خود بود. (تاریخ گزیده ص 807).
اساطینلغتنامه دهخدااساطین . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اسطوانه ، بمعنی ستون .(غیاث اللغات ) (کنز اللغات ). || ارکان .- اساطین علم و حکمت ؛ بزرگان دانش و فلسفه .