ماتmatte, flat 3واژههای مصوب فرهنگستانویژگی سطحی که برّاقیت آن در زاویۀ 60 درجه در گسترۀ صفر تا ده و در زاویۀ 85 درجه در گسترۀ صفر تا پانزده قرار دارد
ورنی ماتflat varnish, matte varnishواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ورنی که با درصد معینی ماتکننده ترکیب میشود تا در هنگام خشک شدن جلوهای مات بیابد
حماتلغتنامه دهخداحمات . [ ح َم ْ ما ] (ع اِ) ج ِ حَمَّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حمة شود.
عماد فقیهلغتنامه دهخداعماد فقیه . [ ع ِ دِ ف َ ](اِخ ) علی کرمانی ، ملقب به عمادالدین و متخلص به عماد و مشهور به عماد فقیه و خواجه عماد فقیه . از عرفای قرن هشتم هَ . ق . رجوع به عمادالدین کرمانی شود.
عماد کرمانیلغتنامه دهخداعماد کرمانی . [ ع ِ دِ ک ِ ](اِخ ) علی کرمانی ، ملقب به عمادالدین و متخلص به عماد و مشهور به عماد فقیه و خواجه عماد فقیه . از عرفای قرن هشتم هَ . ق . رجوع به عمادالدین کرمانی شود.
ردلغتنامه دهخدارد. [ رِدد ] (ع اِ) عماد هر چیز و قوام آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عماد شی ٔ. (از اقرب الموارد).