عید مسیحلغتنامه دهخداعید مسیح . [ دِ م َ ] (اِخ ) روز مخصوص نصاری که در آن روز مائده بر حضرت عیسی علیه السلام نازل شد. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
روزه گیاهلغتنامه دهخداروزه گیاه . [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) این ترکیب فقط در بیت زیر از خاقانی آنهم فقط در نسخه ٔ عبدالرسولی (ص 210) آمده معنی آن بدرستی معلوم نشد شاید نوعی گیاه یا نوعی غذای تهیه ٔ شده از سبزی و گیاه باشد <span class
مریملغتنامه دهخدامریم . [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) نام مادر عیسی مسیح علیه السلام و او دختر عمران بن ماثان و مادرش حِنَّة بود. بعضی نام پدر او را یواکیم نوشته اند. لقبش عذراء و بتول است . مادر عیسی (ع ) دختر عمران و از نسل داود است . برطبق قرآن کریم مادر او پیش از ولادت کودک نذر کرده بود که او را د
شارلمانیلغتنامه دهخداشارلمانی . [ ل ُ ] (اِخ ) شارلمان . شارل اول یا شارل کبیر پسرپین قصیرالقامه و برت لنگ دراز . اعراب وی را قارلة مینامند. وی در سال 742م . در نوستری تولد و بسال 814م . وفات یافت . بسال <span class="hl" dir="ltr
زنارلغتنامه دهخدازنار. [ زُن ْ نا ] (معرب ، اِ) هر رشته را گویند عموماً. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). ریسمانی است به ستبری انگشت از ابریشم که آن را بر کمر بندند و این غیر از کستیح است . (از تعریفات جرجانی ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). مأخوذ از تازی هر رشته ای عموماً. || هر حلقه و رشته ای که ب
عیدفرهنگ فارسی عمیدهر روزی که در آن یادبودی از خوشی و شادی برای گروهی از مردم باشد؛ روز جشن؛ جشن.⟨ عید اضحی: =⟨ عید قربان⟨ عید صیام: [قدیمی] =⟨ عید فطر⟨ عید غدیر: از اعیاد شیعیان، مطابق با ۱۸ ذیالحجه که در این روز پیامبر اسلام علیبن ابیطالب را به جانشینی خود تعیین کرد.<br
عیدلغتنامه دهخداعید. (ع اِ)خوی گرفته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || هرچه بازآید از اندوه و بیماری و غم و اندیشه و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || موسم . (اقرب الموارد). || روز فراهم آمدن قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطبا
پورت سعیدلغتنامه دهخداپورت سعید. [ پ ُ س َ ] (اِخ ) بندر سعید. نام شهریست بمصر در منتهای شمالی کانال سوئز بین بحر سفید و دریاچه ٔ منزله ، واقع در 176 هزارگزی شمال شرقی قاهره . دارای 25000 تن سکنه و لنگرگاه مصنوعی بسیار زیبا و کوچه
خاقان سعیدلغتنامه دهخداخاقان سعید. [ ن ِ س َ ] (اِخ ) لقب شاهزاده شاهرخ میرزا ابن امیر تیمور گورکان است رجوع به مجالس النفائس ص 124 و 314 و حبیب السیر چ تهران ص 182 و 183
خالد سعیدلغتنامه دهخداخالد سعید. [ ل ِ دِ س َ ] (اِخ )رجوع به خالدبن سعیدبن عاص بن امیةبن عبد شمس شود.
خان سعیدلغتنامه دهخداخان سعید. [ س َ ] (اِخ ) نام یکی از پسران «امیر حسن بن امیرمسلا» است . وی در اختلاف دفعه ٔ ثانی بین امیرتیمور گورکان و امیرحسین با یکی از برادرانش بنام نوروزسلطان بقتل رسید و دو برادر دیگرش به اسامی جهان ملک و خلیل به هندوستان گریخته در غربت متوجه عالم آخرت شدند. (از حبیب الس
چقا سعیدلغتنامه دهخداچقا سعید. [ چ َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان 5 بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان که در 3هزارگزی جنوب خاوری هرسین و یکهزارگزی جنوب شوسه ٔ هرسین و خرم آباد واقع است . دشت و سردسیر است و