عیطعیطلغتنامه دهخداعیطعیط. (ع صوت مرکب ) آوازی است که برنایان به وقت بازی با هم کنند و بی باکان وقت چیرگی بدان خروشند. (منتهی الارب ). رجوع به عیط شود.
اتحددیکشنری عربی به فارسیبهم پيوست , متحد کردن , يکي کردن , متفق کردن , وصلت دادن , ترکيب کردن , سکه قديم انگليسي
عطعطلغتنامه دهخداعطعط. [ ع َ ع َ ] (ع اِ) بچه ٔ یک ساله ٔ گوسپند یا بزغاله ٔ نر یا خرکره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
عتعتلغتنامه دهخداعتعت . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) بزغاله ٔ نر. (اقرب الموارد) || (ص ) سخت توانا. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مرد درازبالا تمام اندام . || مرد دراز مضطرب خلقت .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِ) کلمه ای است که بدان بزغاله را خوانند. (منتهی الارب ).