حنقلغتنامه دهخداحنق . [ ح َ ن َ ] (ع اِ) خشم و شدت خشم . || (مص ) خشم گرفتن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخت کینه شدن و خشم گرفتن . (المصادر زوزنی ) (غیاث از شرح نصاب ).
حنقلغتنامه دهخداحنق . [ ح َ ن ِ ] (ع ص ) شدیدالغیظ. (اقرب الموارد). خشمگین . حانق . حنیق .رجوع به حنیق شود. || (مص ) خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
نظارات واقيةدیکشنری عربی به فارسیعينک ايمني , عينکي که اطرافش پوشيده شده وبراي محافظت چشم بکار ميرود , عينک حفاظ دار
عینکفرهنگ فارسی عمیدوسیلهای دارای دو شیشه و دو دسته که برای بهتر دیدن یا محافظت چشم از آفتاب روی بینی میگذارند؛ آیینک؛ چشم فرنگی.
عینکلغتنامه دهخداعینک . [ ع َ / ع ِ ن َ ] (اِ مرکب ) چیزی بود که از بلور و شیشه سازند و پیش چشم گذارند. (آنندراج ). آلت ابصار که از قطعه های بلور محدب و یا مقعر ساخته شده بنحوی که مرئیات دوررا به اعانت آن بخوبی میتوان تشخیص داد. (ناظم الاطباء). آلتی مرکب از ق
قاب عینکلغتنامه دهخداقاب عینک . [ ب ِ ع َ / ع ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از ترکی قاب به معنی ظرف + عینک . ظرف یا جعبه ای که عینک در آن گذارند.
عینکفرهنگ فارسی عمیدوسیلهای دارای دو شیشه و دو دسته که برای بهتر دیدن یا محافظت چشم از آفتاب روی بینی میگذارند؛ آیینک؛ چشم فرنگی.
عینکلغتنامه دهخداعینک . [ ع َ / ع ِ ن َ ] (اِ مرکب ) چیزی بود که از بلور و شیشه سازند و پیش چشم گذارند. (آنندراج ). آلت ابصار که از قطعه های بلور محدب و یا مقعر ساخته شده بنحوی که مرئیات دوررا به اعانت آن بخوبی میتوان تشخیص داد. (ناظم الاطباء). آلتی مرکب از ق