لغتنامه دهخدا
غذمة. [ غ ُ م َ ] (ع اِ) سخت تیرگی . (منتهی الارب ). غبرة کدرة. ج ، غُذَم . (اقرب الموارد). الغذمة کالغثمة و هو اغذم اکدر اغبر. (تاج العروس ). || پاره ای از مال . ج ، غُذَم . (اقرب الموارد). پاره ای از شتران . (منتهی الارب ). در کتب لغت غذمة معنی به طور مطلق نیامده ؛ صاحب اقر