لغتنامه دهخدا
غراس . [ غ َ ] (ع اِ) آنچه از داروی خوردن و مسهل برآید. (منتهی الارب ). آنچه از داروی مسهل خوردن برآید. (آنندراج ). ما یخرج من شارب دواء المشی . (اقرب الموارد). آنچه به وقت خوردن دارو از خورنده ٔ دارو بریزد. || فراوانی درخت عرفط. (نوعی درخت طلق خاردار). ما کثر من العرفط. (اقر