غرقاوهلغتنامه دهخداغرقاوه . [ غ َ وَ / وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریزنو بخش تربت جام شهرستان مشهد، که در 37هزارگزی شمال باختری تربت جام کنار راه مالرو عمومی تربت جام به فریمان واقع شده و محلی کوهستانی و معتدل است و سکنه ٔ
غرقگاهلغتنامه دهخداغرقگاه . [ غ َ ] (اِ مرکب ) جای غرق شدن . آنجا که غرق شوند. غرقه گاه : زین غرقگاه رو که نهنگ است بر گذرزین سبزه زار خیز که زهر است در گیا.خاقانی .
غرقاءةلغتنامه دهخداغرقاءة. [ غ َ ق َ ءَ ] (ع مص ) بی پوست تنک برآمدن خایه . بی پوست تنک نهادن ماکیان خایه را: غرقأت الدجاجة بیضها؛ یعنی تخم گذاشت و در آن پوست خشک نبود. همزه زاید است زیرا از ماده ٔ غرق می باشد. (از منتهی الارب ).
غرقگهلغتنامه دهخداغرقگه . [ غ َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) جای غرق شدن . آنجا که غرق شوند. مخفف غرقگاه : کآنان که ز غرقگه گریزندزاندیشه ٔ باد رخت ریزند.نظامی .