غروشیلغتنامه دهخداغروشی . [ غْرو / غ ِ ] (اِخ ) تلفظ عربی و ترکی گروشی . نام مارشال فرانسوی . (از قاموس الاعلام ترکی ) (از اعلام المنجد). رجوع به گروشی شود.
غروسلغتنامه دهخداغروس . [ غ ُ ] (ع مص ) مصدر غَرَس ، به معنی قلمه کردن . قلمه زدن . خواباندن (مثلاً شاخه ٔ مو را). غِراس . غِراسه . (دزی ج 2 ص 206).
غروسهلغتنامه دهخداغروسه . [ غْرو / غ ُ س ِ ] (اِخ ) (رینه ...) معرب گروسه نام مستشرق فرانسوی . (از اعلام المنجد). رجوع به گروسه شود.
غروشلغتنامه دهخداغروش . [ غ ُ ] (اِ) شعوری در لسان العجم به معنی خروش آورده ، و شعر مخدوشی نیز به عنوان شاهد ذکر کرده است . ظاهراً مصحف خروش است .