لغتنامه دهخدا
غرق . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است به مرو، و آن تصحیف غزق به زای معجمه ٔ محرکه نیست . از آن ده است جرموزبن عبداﷲ محدث غرقی . (از منتهی الارب ). شهرکی است به ماوراءالنهر از حدود اسروشنه ، با کشت و برز و مردم بسیار. (حدود العالم ). یاقوت در معجم البلدان گوید: غرق و غزق دو قریه ٔ جداگ