غزلیالغتنامه دهخداغزلیا.[ ] (اِخ ) ابنة عمرم یا اخزیا. به قول طبری از پادشاهان بنی اسرائیل بود و مدت 7 سال پادشاهی کرد. متن عبارت طبری این است : «ثم ملکت عتلیا و تسمی غزلیا ابنة عمرم ام اخزیا... ملکها سبع سنین ». رجوع به مجمل التواریخ و
غزلگوییلغتنامه دهخداغزلگویی . [ غ َ زَ ] (حامص مرکب ) غزل سرایی . غزل پردازی . غزلخوانی . غزل گفتن . غزل سراییدن : هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمدبلبل به نواسازی حافظ به غزل گویی .حافظ.
غزیلیلغتنامه دهخداغزیلی . [ غ ُ زَی ْ ی ِ لی ی ] (ص نسبی ) منسوب به غُزَیِّل (اِخ ). رجوع غُزَیِّل شود.
قبرةدیکشنری عربی به فارسیخوشي , شوخي , روش زندگي , چکاوک وگونه هاي مشابه ان , قزلا خ , چکاوک شکار کردن , شوخي کردن , از روي مانع باپرش اسب جهيدن , دست انداختن , چکاوک , غزلا غ , تفريح وجست وخيز کردن