غسالغتنامه دهخداغسا. [ غ َ ] (ع اِ) غوره ٔ خرما؛ یعنی خرمای نارسیده ، آن را به عربی بَلَح خوانند. (از برهان قاطع) (آنندراج ). در فرهنگهای عربی ، غساة به معنی بلح آمده و ظاهراً غسا مأخوذ از غساة است . رجوع به غساة شود.
غشاءلغتنامه دهخداغشاء. [ غ ِ ] (ع اِ) پوشش . (دهار). پوشش دل و پوشش زین و شمشیر و جز آن . (منتهی الارب ): غشاءالقلب و السرج والسیف و غیره ؛ مایغشاه . ج ، اَغشِیَة. (اقرب الموارد). پوشش دل . (مهذب الاسماء) پوشش و پرده و غلاف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هرآنچه چیزی را بپوشاند. (ناظم الاطباء).
ضریب توزیع غشاmembrane partition coefficient, membrane distribution coefficientواژههای مصوب فرهنگستاننسبت غلظت تعادلی یک جزء در غشا به غلظت تعادلی همان جزء در فاز بیرونی و در تماس با سطح غشا
غشاmembraneواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی شیمی] لایهای نازک که نسبت ابعاد جانبی به ضخامت آن بسیار زیاد است و با عبور سیال از آن، جداسازی براثر نیروهای رانشی انجام میشود [حشرهشناسی] بافتی نازک و کشسان و معمولاً شفاف
پتانسیل غشاmembrane potential, transmembrane potentialواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف پتانسیل الکتریکی دو طرف غشا
پوستۀ گزینای غشاselective membrane skinواژههای مصوب فرهنگستانلایۀ متمایز و نازکی که معمولاً در تماس با جریان ورودی قرار میگیرد و تراوایی غشا به آن بستگی دارد متـ . پوستۀ گزینا
جرمگرفتگی غشاmembrane foulingواژههای مصوب فرهنگستانجمع شدن مواد در سطح غشا یا در بین منافذ آن بهطوریکه باعث کاهش شار عبوری از غشا و تضعیف عملکرد سامانه شود