لغتنامه دهخدا
غضیض . [ غ َ ] (ع ص ) تازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طری . (اقرب الموارد). باطراوت . تر و تازه . || شکوفه ٔ نرم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ناقص و خوار. ج ، اَغِضَّة. ناقص ذلیل . (اقرب الموارد). || چشم سست نگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چشمی که سست باشد و پلک