غطیفةلغتنامه دهخداغطیفة. [ غ ُ طَ ف َ ] (اِخ ) سلمی . شاعری درباره ٔ وی گفته است : لتجدنی بالامیر براو بالقناة مدعسا مکرااذا غطیف السلمی فرا.(از تاج العروس ).
غطیفیلغتنامه دهخداغطیفی . [ غ ُ طَ فی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به غُطَیف که بطنی از مراد است . (از انساب سمعانی ورق 410 ب ).
غطیفیلغتنامه دهخداغطیفی . [ غ ُ طَ ] (اِخ ) ازهربن یزیدبن ضماد. وی از مقدادبن اسود روایت کند، و حارث بن یزید از او روایت دارد. (از انساب سمعانی ورق 410ب ).
غطیفیلغتنامه دهخداغطیفی . [ غ ُ طَ ] (اِخ ) سهل بن سعید غطیفی مصری . وی پیش پیغمبر اسلام آمد و در فتح مصر حاضر بود. (از انساب سمعانی ورق 410ب ).
غطیفیلغتنامه دهخداغطیفی . [ غ ُ طَ ] (اِخ ) شریک بن سمحاء . وی نیز از بنی غطیف است و صحابی است . (از انساب سمعانی ورق 410ب ).