مست کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مستشدن، شرابزده شدن، سرمست کردن ۲. شیفته کردن، شیدا کردن، بیقرار کردن ۳. غفلتزده کردن، غافل کردن
مستفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرخوش، نشئه، نشئهناک، میزده، شرابزده، ملنگ، کیفور ۲. خمار، خمارین، خمارآلود، خمارآلوده، مخمور ۳. خراب، طافح ۴. مدهوش، لایعقل ۵. بیخود، بیخویشتن، از خودبیخود، مجذوب ۶. بیخبر، غافل، غفلتزده ۷. هیجانزده ۸. مغرور، متکبر