غفلتیلغتنامه دهخداغفلتی . [ غ َ / غ ِ ل َ ] (حامص ) بی خبری . بی احتیاطی . بی پروایی . (ناظم الاطباء). || (ق ) در تداول مردم آذربایجان به معنی غفلةً (ناگهانی ) استعمال میشود.
خواب غفلتلغتنامه دهخداخواب غفلت . [ خوا / خا ب ِ غ ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) غفلت . خواب خرگوش . (آنندراج ) : تو مست خواب غفلتی و از برای توایزد فکنده خوان کرم در سپیده دم .منوچهری .
خوان کرملغتنامه دهخداخوان کرم . [ خوا / خا ن ِ ک َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سفره ٔ کرم . سفره ای که از روی بخشش و کرم گسترده شود. (یادداشت بخط مؤلف ) : تو مست خواب غفلتی و ازبرای توایزد فکندخوان کرم در سپیده دم . <p class
غفلت ورزیدنلغتنامه دهخداغفلت ورزیدن . [ غ َ / غ ِ ل َ وَ دَ ] (مص مرکب ) غفلت کردن . غافل بودن . ناآگاه بودن . بیخبر شدن . تغابی . تغاطس . تغاطش : لهو، غفلت ورزیدن از چیزی . تلهی ، غفلت ورزیدن . (منتهی الارب ). اگر غفلتی ورزم بنزدیک اصحاب خرد معذور نباشم . (کلیله و
دانیال المتطببلغتنامه دهخدادانیال المتطبب . [ لُل ْ م ُ ت َ طَب ْ ب ِ ] (اِخ ) عبیداﷲبن جبرئیل گوید: دانیال المتطبب مردی لطیف خلقت و در دانش متوسط بود و انسی به معالجت داشت اما در وی غفلتی بود و پریشان گویی . اورا معزالدولة بخدمت خویش اختصاص داده بود. روزی بر وی درآمد و گفت : ای دانیال ! در پاسخ گفت ام
کرکلغتنامه دهخداکرک . [ ک ُ ] (اِ) پشم نرمی را گویند که از بن موی بز بروید و آن را به شانه برآورند و ریسند و شال و امثال آن بافند و از آن تکیه و نمد و کلاه و کپنک و مانند آن هم بمالند. (برهان ) (آنندراج ). کُلک . (فرهنگ جهانگیری ). تفتیک . پشم بسیار باریک و نرم . (یادداشت مؤلف ) <span class