پیغمبرلغتنامه دهخداپیغمبر. [ پ َ / پ ِ غ َ ب َ ] (اِخ ) (اشموئیل پیغمبر) دهی جزء بخش خرقان شهرستان ساوه . واقع در 24 هزارگزی مرکز بخش و 18 هزارگزی راه عمومی . کوهستانی و سردسیر دارای <span clas
پیغمبرلغتنامه دهخداپیغمبر. [ پ َ / پ ِ غ َ ب َ ] (اِخ ) دهی جزء بخش شهریار شهرستان تهران واقع در 14 هزارگزی جنوب علیشاه عوض و 7 هزارگزی شمال ایستگاه راه آهن رباط کریم . در جلگه و معتدل و دارای
پیغمبرفرهنگ فارسی عمید۱. هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی، و یا بهواسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند؛ پیغامبر؛ پیامبر؛ پیمبر.۲. آنکه پیغامی از طرف کسی برای دیگری ببرد. Δ برخی از پیغمبران قدیم پیرو شریعت پیغمبر دیگر بودهاند، مانند یونس نسب
پیغمبرلغتنامه دهخداپیغمبر. [ پ َ / پ ِ غ َ ب َ ] (نف مرکب ) پیغام برنده . پیغامبر. رسول . نبی . فرستاده ٔ خدا. وخشور. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). پیامبر. پیمبر. نذیر. (منتهی الارب ) : بشاه جهان [گشتاسپ ] گفت [زرتشت ] پیغمبرم ت