غنیمتفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه در جنگ بهزور از دشمن گرفته شود.۲. آنچه بیرنج و زحمت بهدست آید.⟨ غنیمت داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] = ⟨ غنیمت شمردن⟨ غنیمت دانستن: (مصدر متعدی) [مجاز] = ⟨ غنیمت شمردن: ◻︎ صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانَش / گوی خیری که توانی بِبَر از میدانش (سعدی۱: ۴
غنیمتلغتنامه دهخداغنیمت . [ غ َ م َ ] (ع اِ) اموالی که مسلمانان در جهادبا کفار حربی به دست آورند. مال و خواسته که از دشمن گرفته شود. غنیمة. رجوع به غنیمة شود : غنیمت بر او بخش کو جنگ جست بمردی دل از جان شیرین بشست . فردوسی .غنیمت هم
غنيمةدیکشنری عربی به فارسیغنيمت جنگي , غارت , تاراج , يغما , چپاول , استفاده نامشروع , غارت کردن (شهري که اشغال شده) , چاپيدن
تیغآوردلغتنامه دهخداتیغآورد. [ وَ ] (ن مف مرکب ) آورده ٔ تیغ. محصول جنگ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). غنیمت جنگی : در جهان امروز بردابرد تست دولت و اقبال تیغآورد تست .ظهیر فاریابی (یادداشت ایضاً).
غَنِمْتُمْفرهنگ واژگان قرآنغنيمت گرفتيد- بهره و فايده برديد(غنم و غنيمت به معناي رسيدن به در آمد از راه تجارت و يا صنعت و يا جنگ است ، و ليکن درعبارت "و اعلموا انما غنمتم من شيء" بملاحظه مورد نزولش تنها با غنيمت جنگي منطبق است . غُنم به معناي رسيدن و دست يافتن به فائده است ، و ليکن در هر درآمدي که از راه جنگ و از ناحيه دشمنا
غنیمتفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه در جنگ بهزور از دشمن گرفته شود.۲. آنچه بیرنج و زحمت بهدست آید.⟨ غنیمت داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] = ⟨ غنیمت شمردن⟨ غنیمت دانستن: (مصدر متعدی) [مجاز] = ⟨ غنیمت شمردن: ◻︎ صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانَش / گوی خیری که توانی بِبَر از میدانش (سعدی۱: ۴
غنیمتلغتنامه دهخداغنیمت . [ غ َ م َ ] (ع اِ) اموالی که مسلمانان در جهادبا کفار حربی به دست آورند. مال و خواسته که از دشمن گرفته شود. غنیمة. رجوع به غنیمة شود : غنیمت بر او بخش کو جنگ جست بمردی دل از جان شیرین بشست . فردوسی .غنیمت هم
غنیمتفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه در جنگ بهزور از دشمن گرفته شود.۲. آنچه بیرنج و زحمت بهدست آید.⟨ غنیمت داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] = ⟨ غنیمت شمردن⟨ غنیمت دانستن: (مصدر متعدی) [مجاز] = ⟨ غنیمت شمردن: ◻︎ صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانَش / گوی خیری که توانی بِبَر از میدانش (سعدی۱: ۴
غنیمتلغتنامه دهخداغنیمت . [ غ َ م َ ] (ع اِ) اموالی که مسلمانان در جهادبا کفار حربی به دست آورند. مال و خواسته که از دشمن گرفته شود. غنیمة. رجوع به غنیمة شود : غنیمت بر او بخش کو جنگ جست بمردی دل از جان شیرین بشست . فردوسی .غنیمت هم