استخوانآماس سختاکیsclerosing osteitis, Garre disease, condensing osteitis واژههای مصوب فرهنگستاننوعی استخوانآماس مزمن غیرعفونی که در آن قسمتهایی از استخوان ضخیم و متورم میشود
گیرماند 2girtواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت شناوری که آن را با طناب طوری بستهاند که جریان آب یا وزش باد سبب چرخش آن نشود
غر و غرلغتنامه دهخداغر و غر. [ غ ُرْ رُ غ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) به معنی غرغر. (فرهنگ شعوری ). رجوع به غرغر شود.
غر و لندلغتنامه دهخداغر و لند. [ غ ُرْ رُ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آهسته حرف زدن از سر خشم و اعتراض . غرغر. غر. قر. قرقر. رجوع به غر و غر زدن شود.ترکیب ها:- غر و لند زدن . غر و لند کردن . رجوع به همین ترکیب هاشود.
غر افتادنلغتنامه دهخداغر افتادن . [ غ ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) کشتار واقع شدن :غر افتادن میان قومی . قر افتادن . رجوع به غر شود.