غیرزادلغتنامه دهخداغیرزاد. [ غ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: غیر، غر + زاد) روسپی زاده . غرزاد. (ناظم الاطباء). حرامزاده . رجوع به غرزاد و «غر» و فرهنگ شعوری ج 2 ورق 186 ب شود.
غرزادلغتنامه دهخداغرزاد. [ غ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) حرامزاده . (آنندراج ). ترکیبی است از غر (قحبه ) و زاد. زاده ٔ روسبی و قحبه . (ناظم الاطباء).
غریزتلغتنامه دهخداغریزت . [غ َ زَ ] (ع اِ) غریزة. رجوع به غریزة شود: چه طبیعت سکون و رفق و غریزت وقار و حلم او (امیر سیف الدوله )از اقدام بر ابواب شطط و تقدیم مخاصمت و معادات مانع بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 191</span