فاصلهگیریdrop backواژههای مصوب فرهنگستانرعایت کمینۀ فاصلۀ قانونی با شناور جلویی ازطریق افزایش فاصله
نمونهگیری فاصلهایdistance samplingواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای تعیین شمار اعضای جامعه در ناحیهای مشخص که کاربرد آن در حوزههای گیاهی و جانوری است
فاصلۀ میانگروهیgroup intervalواژههای مصوب فرهنگستانفاصلۀ افقی بین مرکزهای دو گروه لرزهیاب مجاور متـ . فاصلۀ گیرندهها receiver interval
گروه فاصلهاندازspacer groupواژههای مصوب فرهنگستانگروهی که با ورود خود به یک زنجیر کربنی بین گروههایی با ویژگی مشخص فاصله میاندازد
فاصلۀ بهینۀ راههاoptimum road spacingواژههای مصوب فرهنگستانفاصلۀ بین راههای موازی جنگلی که سبب میشود مجموع هزینههای چوبکِشی و جادهسازی به ازای یک واحد حجم چوب تولیدی به حداقل برسد
فاصله دارلغتنامه دهخدافاصله دار. [ ص ِ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) هر دو یا چند چیز که از یکدیگر فاصله داشته باشند. رجوع به فاصله شود.