فیبرلغتنامه دهخدافیبر. (فرانسوی ، اِ) نسج . لیف . || قسمی مقوای ضخیم که بجای تخته ٔ نازک در کارهای نجاری به کار برند. (فرهنگ فارسی معین ).
فیبرفرهنگ فارسی عمید۱. نوعی تختۀ نازک متشکل از خاکاره و ضایعات چوبی که در نجاری به کار میرود.۲. الیافی که در صنعت به کار میرود؛ لیف.۳. (زیستشناسی) مواد سلولزی موجود در مواد غذایی که هضم نمیشوند ولی حرکات اندام گوارشی را تنظیم میکنند.
فیبرفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) 1 - نوعی مقوای ضخیم که به جای تختة نازک در کارهای نجاری به کار رود. 2 - نسج ، الیاف (فره ).
فبراریوسلغتنامه دهخدافبراریوس . [ ف ِ ] (لاتینی ، اِ) فبریر. (آثار الباقیه ). فبرایر. (ابن خبیر). فوریه . نام ماه دوم از سال میلادی است . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فوریه شود.
جقوم فبررلغتنامه دهخداجقوم فبرر. [ ] (اِخ ) از شعرای کتلونی بوده که از زبان ادبی عدول کرد و به لهجه های عامیانه شعر سرود. رجوع به الحلل السندسیة ج 2 ص 225 شود.
فبراریوسلغتنامه دهخدافبراریوس . [ ف ِ ] (لاتینی ، اِ) فبریر. (آثار الباقیه ). فبرایر. (ابن خبیر). فوریه . نام ماه دوم از سال میلادی است . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فوریه شود.