چفتیدنلغتنامه دهخداچفتیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) خمیدن . خم شدن قامت یا پشت . چفته شدن : چو شد سال آن پادشا بر دو هفت بنالید و آن سرو نازان بچفت . فردوسی .رجوع به چفته و چفته شدن شود.
فتیدنلغتنامه دهخدافتیدن . [ ف ُ / ف ِ دَ ] (مص ) فتادن . افتادن : از شهر تو رفتیم و تو را سیر ندیدیم وز شاخ درخت تو چنین خام فتیدیم .مولوی (دیوان شمس ).
افتدنلغتنامه دهخداافتدن . [ اُ ت َ دَ ] (مص ) مخفف افتادن باشد. (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). افتادن . ساقط شدن . (ناظم الاطباء). رجوع به افتادن شود.