فتوحی مروزیلغتنامه دهخدافتوحی مروزی . [ ف َ ی ِ م َرْ وَ ] (اِخ ) اثیرالدین . رجوع به اثیرالدین شود.
فتوحیلغتنامه دهخدافتوحی . [ ف َ ] (اِ) جامه ای که بر سینه پوشند، و به عربی آن را صُدَیر گویند. (آنندراج از نفائس اللغات ).
فتوحلغتنامه دهخدافتوح . [ ف َ ] (ع اِ) نخستین باران بهار. (منتهی الارب ). اول المطر الوسمی . (اقرب الموارد). || (ص ) ناقه ای که سوراخ پستانش فراخ بود. ج ، فُتُح . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
شرف الحکماءلغتنامه دهخداشرف الحکماء. [ ش َ رَ فُل ْ ح ُ ک َ ] (اِخ ) اثیرالدین فتوحی مروزی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اثیرالدین شود.
ره زدهلغتنامه دهخداره زده . [ رَه ْ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مانده و خسته . مانده شده از راه . صدمه دیده از بسیاری راه . رنج سفر دیده . (از یادداشت مؤلف ) : جوانی دژم ره زده بر در است که گویی به چهر از تو نیکوتر است . <p cl
از برملغتنامه دهخدااز برم . [ اَ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ، ص مرکب ) از بر. (جهانگیری ) (برهان ). حفظ. (آنندراج ) : یک دم بمراعات دلم گرم نداری یک ذره مرا رحمت و آزرم نداری از مصحف تندی و درشتی نه همانایک سوره برآید که تو از برم نداری . <p class="author
برملغتنامه دهخدابرم . [ ب َ ] (اِ) حفظ و از بر کردن و بیاد نگاه داشتن . (برهان ). حفظ که آنرا از بر گویند. (آنندراج ) . بَر.- از برم داشتن ؛ از حفظ داشتن . از بر داشتن . (یادداشت دهخدا) : از مصحف تندی و درشتی نه همانایک سوره برآید
روان داشتنلغتنامه دهخداروان داشتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) روانه داشتن . فرستادن . ارسال کردن . روانه کردن : پس بنده بر سبیل فال این ناتمامی روان داشت امید زیارت دولت را... . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || نافذ کردن . مجری کردن . انفاذ. تنفیذ : جورت که
فتوحیلغتنامه دهخدافتوحی . [ ف َ ] (اِ) جامه ای که بر سینه پوشند، و به عربی آن را صُدَیر گویند. (آنندراج از نفائس اللغات ).
فتوحیلغتنامه دهخدافتوحی . [ ف َ ] (اِ) جامه ای که بر سینه پوشند، و به عربی آن را صُدَیر گویند. (آنندراج از نفائس اللغات ).