فحوةلغتنامه دهخدافحوة. [ ف َح ْ وَ ] (ع اِ) انگبین بی آمیغ. (منتهی الارب ). الشهدة من العسل . (اقرب الموارد).
فاوهلغتنامه دهخدافاوه . [ وَ ] (اِخ ) روستایی است به طایف . (منتهی الارب ). از مخلفه های طائف است . (از معجم البلدان ).
فحویلغتنامه دهخدافحوی . [ ف َح ْوا ] (ع اِ) معنی سخن و مضمون و روش آن . (منتهی الارب ). معنی . (دستور اللغة). مدلول . مفاد. تفسیر. تأویل . مراد. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فحواء شود.