فرارفت هزینهcost overrunواژههای مصوب فرهنگستانمیزان افزونی هزینۀ واقعی پروژه نسبت به هزینۀ مبنا یا مصوب
فرارَفت زمینگَردgeostrophic advectionواژههای مصوب فرهنگستانانتقال خواص جوّی توسط باد زمینگَرد در امتداد وزش آن
فرارَفت زمینگَردgeostrophic advectionواژههای مصوب فرهنگستانانتقال خواص جوّی توسط باد زمینگَرد در امتداد وزش آن
شارش گرانی ـ فرارَفتیadvective-gravity flowواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شارش هوای سرد فروشیب در ته لایۀ مرزی که در آنجا فرارفت و شناوری، فرایندهای غالب هستند
چرخند همرسیدهoccluded cycloneواژههای مصوب فرهنگستانهر چرخند یا کمفشاری که در آن فرارفت دما کم بوده یا وجود نداشته باشد
چرخاب بتاbeta gyreواژههای مصوب فرهنگستانچرخاب چرخندی یا واچرخندی ناشی از فرارَفت تاوایی پتانسیلی زمینه توسط گردش چرخند حارهّای
فرارفتنلغتنامه دهخدافرارفتن . [ف َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) گریختن . دور شدن : وقتی افتاد فتنه ای در شام هر یک از گوشه ای فرارفتند. سعدی . || تعجب کردن . وارفتن : فرارفت و گفت ای عجب این تویی فرشته نباشد بدی
پیرمردلغتنامه دهخداپیرمرد. [ م َ ] (اِ مرکب ) شیخ . سالخورده . کهنسال . بپیری رسیده . مقابل پیرزن : یکی پیرمرد است بر سان شیرنگردد ز جنگ و ز پیکار سیر. فردوسی .چنان شد که دینار بر سر بطشت اگر پیرمردی ببردی بدشت نکردی بدینار ا
پاشنهلغتنامه دهخداپاشنه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) جزء مؤخر پای آدمی . پَل . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی ). بَل . عقب . پاشنا. بَسل . (برهان ) : بزد پاشنه سنگ انداخت دورزواره بر او آفرین کرد و سور. فردوسی .</
فرارَفت زمینگَردgeostrophic advectionواژههای مصوب فرهنگستانانتقال خواص جوّی توسط باد زمینگَرد در امتداد وزش آن