لغتنامه دهخدا
فیروزمند. [ م َ ] (ص مرکب ) فیروز. پیروز. پیروزمند. (یادداشت مؤلف ). در این کلمه لفظ «مند» زاید است ، و بعضی محققان نوشته اند که زاید نیست و الحاق پساوند مزبورافاده ٔ معنی مصدری می کند و فیروزمند به معنی فیروزی است . (از انجمن آرا). اما در هیچ یک از شواهد موجود این ترکیب به