فرغانلغتنامه دهخدافرغان . [ ف َ ] (اِخ ) شهری است به یمن . (منتهی الارب ). از بلاد یمامه است . (از نزهةالقلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن ص 263). شهری است به یمن از مخلاف زبید. (معجم البلدان ).
فرغانلغتنامه دهخدافرغان . [ ف َ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور از بلاد ماورأالنهر به ترکستان . (آنندراج ). رجوع به فرغانه شود.
فروغیونلغتنامه دهخدافروغیون . [ ] (اِ) سنگی است که صباغان بلاد فروغیا، که افریقیه باشد، مستعمل دارند و لهذا مسمی به یونانی بفرغیوس گشته . (!) (فهرست مخزن الادویه ).
فروغنلغتنامه دهخدافروغن . [ ف ُ غ َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش ششتمد شهرستان سبزواراست که در باختر بخش و جنوب کال شور واقع و شامل 12 آبادی بزرگ و کوچک و سکنه ٔ آنها مجموعاً 3382 تن است . این دهستان در جلگه ای گرمسیر قرا
امیالغتنامه دهخداامیا. [ اَم ْ ] (اِ) کیسه و همیان زر. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ). همیان . (مؤید الفضلاء) (شرفنامه ٔ منیری ) : تمنای وصال خوبرویان خیال خواب بر امیا فراغان .؟(از فرهنگ شعوری ج 1</