فراموشخانهلغتنامه دهخدافراموشخانه . [ ف َ ن َ/ ن ِ ] (اِخ ) اصطلاحی است که در برابر واژه ٔ «فراماسونری » یا «فری میسنزهال » در ایران به کار رفته است . رجوع به فراماسونری شود.
بناءدیکشنری عربی به فارسیسازنده , خانه ساز , ساختمان , عمارت , بنا , بناي سنگ کار , عضو فراموشخانه , فراماسون , باسنگ ساختن , بناکردن , بنايي
نسیان کدهلغتنامه دهخدانسیان کده . [ ن ِس ْ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) مکان فراموشی . (آنندراج ). فراموشخانه . جای غفلت و فراموشی : نسیان کده ٔ جهانیان رایاد تو به خیر اگر کنی جا.واله هروی (از آنندراج ).
فراماسونریفرهنگ فارسی معین(فِ سُ نِ) [ انگ . ] (اِ.) شبکه های وسیعی از جمعیت اخوت پنهانی در سراسر جهان که خود را معتقد به قدرتی ماورای طبیعی ، کتابی آسمانی ، اطاعت از قانون کشور، برادری جهانی ، آزادی و بردباری فکری می دانند ولی به خاطر مشهور بودن به توطئه ، جاسوسی و زد و بند سیاسی در اغلب کشورها غیرقانونی شناخته شده اند. نظر
فراموشلغتنامه دهخدافراموش . [ ف َ ](اِ) از خاطر بردن . ببردن از یاد. (یادداشت به خط مؤلف ). فرامشت . فرامش . فراموشیدن . (ویس و رامین ). پهلوی فْرَمُش ، پازند فَرْمُش ، هندی باستان پْرَمَرْش ،بلوچی شَموشَگ ، سنسکریت پْرَمْرْشْت َ. نیبرگ پس از ذکر وجوه اشتقاق هرن و هوبشمان گوید: فرامش پهلوی بای
فراماسونریلغتنامه دهخدافراماسونری . [ فْرا / ف ِ س ُ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) هماهنگی و تفاهم میان اشخاصی که علائق و تمایلات متشابه دارند.(از فرهنگ زبان امریکایی وبستر). || (اِخ ) روش و سازمان فراماسونها. (از فرهنگ آکسفورد). در سازمان فراماسونری حوزه هایی به نام لژ وجو