فرتاشلغتنامه دهخدافرتاش .[ ف َ ] (اِ) وجود که در برابر عدم است . (برهان ). برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
فرطاسلغتنامه دهخدافرطاس . [ ف ِ ] (ع ص ) پهن هرچه باشد. (منتهی الارب ). عریض . (اقرب الموارد). || (اِ) سر نره ٔ سطبر و درشت . ج ، فراطیس . (منتهی الارب ).
فرتاشفرهنگ نامها(تلفظ: fartāš) وجود که در برابر عدم است . (از بر ساختهی فرقه آذرکیوان ـ برهان . چ معین .)