فرداتلغتنامه دهخدافردات . [ ف ُ رُ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). در معجم البلدان و تاج العروس نبود.
فرداتلغتنامه دهخدافردات . [ فْرُ / ف ِ رُ ] (اِخ ) نام برادرزاده ٔ خشایارشاه است که در حدود سالهای 476 یا 475 ق .م . در جنگهای ایران و یونان به دست یونانیها کشته شد. (از تاریخ ایران باستان پیر
فرضیاتلغتنامه دهخدافرضیات . [ ف َ ضی یا ] (ع اِ) واجبات . اموری که عمل به آنها فرض و واجب است . فرائض . رجوع به فرائض شود. || ج ِ فرضیه . حدسیات و چیزهایی که به گمان و قیاس و وهم بدانها پی میبرند. (ناظم الاطباء). رجوع به فرضیه شود.
فریدادفرهنگ نامها(تلفظ: fari dād) (فری = خجسته ، مبارک ، دارای خجستگی و شکوه ، شکوهمند و خجسته + داد = داده)، دادهی خجسته و مبارک ، آفریدهی با شکوه ، زادهی شکوهمند .
کروگرلغتنامه دهخداکروگر. [ ک َ گ َ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدا. (یادداشت مؤلف ). کروکر. گروگر : فرزند تو امروز بود جاهل وعاصی فردات چه فریاد رسد نزد کروگر. ناصرخسرو.رجوع به کروکر، کرگر و گروگر شود.
فردةلغتنامه دهخدافردة. [ ف َ دَ ] (ع ص ) مؤنث فرد. ج ، فَردات . (از اقرب الموارد).- صاحب العمامة الفردة ؛ ابوبکر است ، چه گاهی که سوار میشد هیچکس به احترام او عمامه نمیپوشید و تنها وی عمامه داشت . (از اقرب الموارد).
خیلتاشفرهنگ فارسی عمید۱. هریک از سپاهیان یا سربازانی که در یک دسته باشند؛ همقطار؛ همگروه.۲. فرماندهِ سپاهیان: ◻︎ دل بازده به خوشی ورنه ز درگه شه / فردات خیلتاشی ترک آورم تتاری (منوچهری: ۱۱۰).۳. پیک حکومتی.
خمار کردنلغتنامه دهخداخمار کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به خماری درآوردن . موجب خماری شدن : دشمنش را گو شراب جهل چون خوردی تو دوش صابری کن کین خمار جهل تو فردا کند. منوچهری .فردات کندخمار کامشب مستی . خواجه عبد
چهاردرخمیلغتنامه دهخداچهاردرخمی . [ چ َ دِ رَ ] (اِ مرکب ) نام مسکوکی در زمان اُت ُ فردات اول پادشاه پارس ، در حدود 300 ق .م . که ارزش آن معادل چهار درهم بوده است . (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1496)
مفرداتلغتنامه دهخدامفردات . [ م ُ رَ ] (ع ص ، اِ) جمع مفرد که به معنی تنهاست . (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ مفرده .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مفرد و مفرده شود. || چیزهایی تنها و یگانه و ساده وبی آمیغ. (ناظم الاطباء) : ما مفردات را نخست در وهم آوریم پس ترکیبش کنیم