فرديةدیکشنری عربی به فارسیاصول استقلا ل فردي , اصول ازادي فردي در سياست و اقتصاد , اعتقاد به اينکه حقيقت ازجوهر هاي منفردي تشکيل يافته است , خصوصيات فردي , حالت انفرادي , تک روي , فرد گرايي , فرديت , شخصيت , وجود فردي
فریدةلغتنامه دهخدافریدة. [ ف َ دَ] (ع ص ) تأنیث فرید. ج ، فرائد. (یادداشت بخط مؤلف ). مؤنث فرید. (فرهنگ فارسی معین ) (اقرب الموارد). || (اِ) یکی از فرید. رجوع به فرید شود.
فریضةلغتنامه دهخدافریضة. [ ف َ ض َ ] (ع اِ) فرموده ٔ خدای از زکاة مال و ستور، و از نماز و روزه . ج ، فرائض . (منتهی الارب ) : هیچ بیکار نیست یک ساعت ماتم تو فریضه تر کار است . مسعودسعد. || زن کلانسال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموار
فیردهلغتنامه دهخدافیرده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش فیروزکوه شهرستان دماوند که دارای 390 تن سکنه است . آب آن از چشمه سار مرکوسر و شیخ علیخان و محصول عمده اش غله ، بنشن ولبنیات است . در زمستان گروه کثیری از مردم ده برای کارگری به مازندران میروند. مزارع مر
فیریدهلغتنامه دهخدافیریده .[ دَ / دِ ] (ن مف ) خودرای بود و به خویش مغرور. (اوبهی ). ظاهراً مصحف فیرنده است به صیغه ٔ نعت فاعلی .