فردیشدهindividualized2واژههای مصوب فرهنگستانویژگی جامعه یا پدیدهای که فرایند فردی شدن را طی کرده است
فردیسازیشدهindividualized1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی گروه اجتماعی یا پدیدهای که در آن فرایند فردی کردن رخ داده است
فریدیلغتنامه دهخدافریدی . [ ف َ ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ شیبانی ایل عرب از ایلات پنجگانه ٔ فراس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 87).
فریدیلغتنامه دهخدافریدی . [ ف َ ] (اِخ ) ظاهراً از شعرای معاصر سوزنی سمرقندی است زیرا سوزنی در مدیحه ای گفته است : جمله در خدمت تو رقص کنان چه معزی چه فریدی چه رشید.