فرضاخةلغتنامه دهخدافرضاخة. [ ف ِ خ َ ] (ع ص ) مؤنث فرضاخ . زن بزرگ پستان . فرضاخیة. (از منتهی الارب ). مؤنث فرضاخ . زن چاق پهن پستان . || خرمابن جوان . (از اقرب الموارد).
فرضاخیةلغتنامه دهخدافرضاخیة. [ ف ِ خی ی َ ] (ع ص ) زن بزرگ پستان . (منتهی الارب ).امراءة ضخمة عریضةالثدیین و یاء آن برای مبالغه است . (از اقرب الموارد). رجوع به فرضاخ و فرضاخة شود.
فرضاخیةلغتنامه دهخدافرضاخیة. [ ف ِ خی ی َ ] (ع ص ) زن بزرگ پستان . (منتهی الارب ).امراءة ضخمة عریضةالثدیین و یاء آن برای مبالغه است . (از اقرب الموارد). رجوع به فرضاخ و فرضاخة شود.
فرضاخلغتنامه دهخدافرضاخ . [ف ِ ] (ع ص ) سطبر، پهن جثه یا درازبالا. (آنندراج ). عریض . (اقرب الموارد). رجل فرضاخ ؛ مرد سطبر پهن جثه یا درازبالا. (منتهی الارب ). مرد پهن سطبر و پرگوشت و نیزگویند طویل . مؤنث آن فرضاخة. (از اقرب الموارد).