فرمةلغتنامه دهخدافرمة. [ ف َ م َ ] (ع اِ) دوائی است که زنان بدان شرم خود را تنگ کنند. (منتهی الارب ). رجوع به فرم شود.
فریماهفرهنگ نامها(تلفظ: fari māh) (فری = خجسته ، مبارک ، دارای خجستگی و شکوه ، شکوهمند و خجسته + ماه) ماه خجسته و مبارک ، ماه شکوهمند و خجسته ؛ (به مجاز) زیباروی سعادتمند و باشکوه .
فرمیلغتنامه دهخدافرمی . [ ف َ رَ ] (اِخ ) حسین بن محمدبن هارون بن یحیی فرمی ، مکنی به ابوعلی . از احمدبن داود مکی حدیث شنید و در ذی القعده ٔ سال 334 هَ .ق . درگذشت . مردی ثقه بود. (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص <span class="h
فرملغتنامه دهخدافرم . [ ف َ ](ع اِ) دوائی است که زنان شرم خود را به وی تنگ کنند. (منتهی الارب ). دارویی است که زنان به جهت تنگی موضع مخصوص استعمال کنند. (برهان ). رجوع به فرمة شود.
مستفرمةلغتنامه دهخدامستفرمة.[ م ُ ت َ رِ م َ ] (ع ص ) زن تنگ کرده شرم به دارو. (از منتهی الارب ). زن که داروهای عفص به کار برد: کتب عبدالملک الی الحجاج : یا ابن المستفرمة بعجم الزبیب !