فرموشیلغتنامه دهخدافرموشی . [ ف َ ] (حامص ) مخفف فراموشی . ازیادبردگی و ازیادرفتگی : هر یادکه بود رفت بر بادجز فرموشی نماند در یاد.نظامی .
فرمایشیلغتنامه دهخدافرمایشی . [ ف َ ی ِ ] (ص نسبی ) سپارشی . (ناظم الاطباء). سفارشی . (یادداشت به خط مؤلف ). به معنی دوم فرموده که بیاید. (آنندراج ). || هر چیز اعلا و نفیس . (ناظم الاطباء).
فرموشیدنلغتنامه دهخدافرموشیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) فراموشیدن . فراموش کردن . (یادداشت به خط مؤلف ) : که شهر و راه مینو رامفرموش سخنهایم به گوش دلت بنیوش . فخرالدین اسعد.نفرموشم ز دل یاد تو هرگزنه روز رزم و نه روز هزاهز. <p class
فرموشیدنفرهنگ فارسی عمید= فراموش ⟨ فراموش کردن: ◻︎ نفرموشم ز دل یاد تو هرگز / نه روز رام نه روز هزاهز (فخرالدیناسعد: ۱۱۳).
فرمشلغتنامه دهخدافرمش . [ ف َ م ُ ] (اِ) مخفف فراموش که در یاد نداشتن باشد. (برهان ).- فرمش کردن ؛ از یاد بردن : بهر من باد خاک اگر بهرام تیغ فرمش کند چو گیرد جام . نظامی .فرموش . فراموش . فرمشی . فرموش
فرموشلغتنامه دهخدافرموش . [ ف َ ] (اِ) به معنی فراموش است که از یاد رفتن و در خاطر نماندن باشد. (برهان ) : بخور کاین جام شیرین نوش بادت بجز شیرین همه فرموش بادت . نظامی .ترکیب ها:- فرموش شدن . فرموش کار.
فرموشیدنلغتنامه دهخدافرموشیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) فراموشیدن . فراموش کردن . (یادداشت به خط مؤلف ) : که شهر و راه مینو رامفرموش سخنهایم به گوش دلت بنیوش . فخرالدین اسعد.نفرموشم ز دل یاد تو هرگزنه روز رزم و نه روز هزاهز. <p class
فرموشیدنفرهنگ فارسی عمید= فراموش ⟨ فراموش کردن: ◻︎ نفرموشم ز دل یاد تو هرگز / نه روز رام نه روز هزاهز (فخرالدیناسعد: ۱۱۳).