فرنسیسلغتنامه دهخدافرنسیس . [فْرَ / ف ِ رَ ] (اِخ ) بیکن . رجوع به باکن و نیز رجوع به فرانسیس بیکن شود.
فرانسیس بیکنلغتنامه دهخدافرانسیس بیکن . [ فْرا /ف ِ ب ِ ک ِ ] (اِخ ) فرنسیس باکن . رجوع به باکن شود.
جرجس منشلغتنامه دهخداجرجس منش . [ ج ِ ج ِ م َ ن َ ] (اِخ )ابن فرنسیس بن یوحنابن فرنسیس بن سکری بن بولس بن ابراهیم مکنی به ابومنش . کشیشی مارونی بود. او بسال 1290 هَ . ق . بدنیاآمد و بسال 1346 هَ . ق . درگذشت . و عضومجمع علمی عربی
حاصبانیلغتنامه دهخداحاصبانی . (اِخ ) (الحاج یوسف فرنسیس ) وی در حاصبیا پرورش یافت و اسب شناس بود. وفات 1892 م . او راست : سراج اللیل فی سروج الخیل ، محتوی قواعد اسب سواری و کیفیت اداره ٔ اسب و بیطره ٔ آن . چ بیروت 1881 م .
باجوریلغتنامه دهخداباجوری . (اِخ ) شیخ ابراهیم بن محمدبن احمد باجوری (بیجوری ) شافعی (1198 - 1277 هَ . ق .) . وی در باجور که از دهات منوفیه (مصر) است متولد شده و نزد پدر خود تربیت یافته و قرآن مجید را ازو آموخت . وی در سال <spa
طلمنکهلغتنامه دهخداطلمنکه . [ طَ ل َ م َ ک َ ] (اِخ ) شهری است به اسپانیا. مساحت آن 12321 کیلومتر و جمعیت آن 335هزار تن است و خود شهر 64هزار جمعیت دارد. مردم آنجا آن را سالامانکا نامند و آن را