فروشندهلغتنامه دهخدافروشنده . [ ف ُ ش َ دَ / دِ ] (نف ) بایع. کسی که چیزی را فروخته یا میفروشد. (ناظم الاطباء). بایع. مقابل خریدار. (یادداشت بخط مؤلف ) : نبینید کایدر فروشنده ام ؟ز بهر خور خویش کوشنده ام ؟ ف
فروشندهدیکشنری فارسی به انگلیسیdealer, grocer, marketer, monger, sales representative, salesclerk, salesman, salesperson, seller, shop assistant
فروشندهلغتنامه دهخدافروشنده . [ ف ُ ش َ دَ / دِ ] (نف ) بایع. کسی که چیزی را فروخته یا میفروشد. (ناظم الاطباء). بایع. مقابل خریدار. (یادداشت بخط مؤلف ) : نبینید کایدر فروشنده ام ؟ز بهر خور خویش کوشنده ام ؟ ف
فروشندهدیکشنری فارسی به انگلیسیdealer, grocer, marketer, monger, sales representative, salesclerk, salesman, salesperson, seller, shop assistant
زهدفروشندهلغتنامه دهخدازهدفروشنده . [ زُ ف ُ ش َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) زهدفروش . زاهدنما. متظاهر به زهد و تقوی : ای زهدفروشنده تو از قال و مقالی با مرکب و با ضیعت و باسندس و مالی . ناصرخسرو.رجوع به زهد و
فروشندهلغتنامه دهخدافروشنده . [ ف ُ ش َ دَ / دِ ] (نف ) بایع. کسی که چیزی را فروخته یا میفروشد. (ناظم الاطباء). بایع. مقابل خریدار. (یادداشت بخط مؤلف ) : نبینید کایدر فروشنده ام ؟ز بهر خور خویش کوشنده ام ؟ ف
تحویل در محل فروشندهex worksواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارداد در تجارت بینالمللی که براساس آن مالکیت کالا و امور مرتبط با آن شامل هزینههای بیمه و حملونقل به خریدار منتقل میشود و فروشنده کمترین میزان مخاطرات را میپذیرد اختـ . تحویل دمف EXW