فروسولغتنامه دهخدافروسو. [ ف ُ ] (ق مرکب ) مقابل برسو. بسوی پایین . پایین . فروزیر : از فروسو گنج و از برسو بهشت سوزنی سیمین میان هر دو حد. بوشعیب هروی .آماس بیشتر در فروسو باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).ترکیب ها:- <span class=
طاقلغتنامه دهخداطاق . (اِ) سقف محدب . آسمانه . درونسو یا جانب انسی سقف . سقفی چون خرپشته کرده . عقد (طاق بنا). (منتهی الارب ) : به یک دست ایوان یکی طاق دیدز دیده بلندی او ناپدید. فردوسی .همه خانه سرگین بد از گوسفندیکی طاق بر پ