خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرومولیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرومولیدن
/forumulidan/
معنی
۱. مولیدن.
۲. درنگ کردن؛ تٲخیر کردن.
۳. عقب ماندن.
۴. واپس خزیدن و به در درفتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرومولیدن
لغتنامه دهخدا
فرومولیدن . [ ف ُ دَ ] (مص مرکب ) جیم شدن .پنهانی رفتن . به آهستگی و بی دیدن حاضران و التفات آنان غائب شدن . (از یادداشت بخط مؤلف ) : هرچه یابی وز آن فرومولی نشمرند از تو آن به بشکولی . عنصری .ناگاه فرومولید و نزدیک زاغان شد. (کلیله و دمنه ). رجوع ب...
-
فرومولیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] forumulidan ۱. مولیدن.۲. درنگ کردن؛ تٲخیر کردن.۳. عقب ماندن.۴. واپس خزیدن و به در درفتن.
-
فرومولیدن
فرهنگ فارسی معین
(فُ دَ) (مص ل .) 1 - به پایین خزیدن . 2 - درنگ کردن ، تأخیر کردن .
-
جستوجو در متن
-
مولیدن
لغتنامه دهخدا
مولیدن . [ دَ ] (مص ) درنگ کردن و تأخیر نمودن . (یادداشت مؤلف ) (آنندراج ) (برهان ). دیری کردن و درنگی کردن . (از ناظم الاطباء) : گریزان ز باد اندرآمدبه آب به آید ز مولیدن اندر شتاب . فردوسی .بمولیم تا آن سپاه گران بیایند و گردان و جنگاوران . فردوس...