فشردهسازی ۲densification, compaction 2واژههای مصوب فرهنگستانمتراکم کردن پسماند برای آنکه ذخیرهسازی و حمل آن آسانتر شود
فشردهسازی ۱compression 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایند کوچکسازی اندازة پرونده، اعم از نوشتاری و نگارهای و صوتی و ویدیویی متـ . فشردهسازی دادهها data compression
فشردهسازی بااتلافlossy compression, irreversible compressionواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای فشردهسازی که در آن مقدار معینی از دادهها را حذف میکنند تا اندازة پرونده کاهش یابد
فشردهسازی تصویرimage compressionواژههای مصوب فرهنگستانعملیاتی که در آن، ضمن حفظ اطلاعات تصویر، از حجم آن کاسته میشود و حافظه و زمان کمتری صرف ذخیرهسازی و انتقال میشود
متراکم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. فشرده شدن ۲. انبوه شدن، پرپشت شدن، انباشته شدن، جمع شدن ۳. متکاثف شدن
دست افشارفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه با دست فشرده شود.۲. میوهای که با دست بفشارند و آبش را بگیرند.۳. [قدیمی] ویژگی آب میوهای که با فشار دست گرفتهشدهباشد: آب لیموی دستافشار.