تعادل فازیphase equilibriaواژههای مصوب فرهنگستانارتباط تعادلی بین فازهای مختلف یک مادۀ شیمیایی در فشار و دما و ترکیببندیهای مختلف
همدوسی فازیphase coherenceواژههای مصوب فرهنگستاننوعی همدوسی که در آن اختلاف فاز میان دو یا چند موج وابسته به زمان نیست
فظیعلغتنامه دهخدافظیع. [ ف َ ] (ع ص ) کار زشت و سخت از حد درگذشته در زشتی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آب شیرین و آب زلال . (منتهی الارب ). آب گوارا و گویند آب زلال و ضد آن مضاض است . (از اقرب الموارد).
فظيعدیکشنری عربی به فارسیعجيب وغريب , دمدمي , بوالهوس , متلون , ترسناک , هولناک , مخوف , شوم , رنگ پريده , مهيب , سهمگين , رشت , ناگوار , موحش , وحشتناک , وحشت اور , بسيار بد , سهمناک
فظیعلغتنامه دهخدافظیع. [ ف َ ] (ع ص ) کار زشت و سخت از حد درگذشته در زشتی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آب شیرین و آب زلال . (منتهی الارب ). آب گوارا و گویند آب زلال و ضد آن مضاض است . (از اقرب الموارد).
خداحافظیلغتنامه دهخداخداحافظی . [ خ ُ ف ِ ] (حامص مرکب ) خدانگهداری . وداع . بدرود. (یادداشت به خط مؤلف )- غزل خداحافظی را خواندن ؛ خداحافظی کردن . بدرود گفتن . اصطلاحی است برای بیان «تمام شدن » و «بسر رسیدن وقت چیزی ».
حافظیلغتنامه دهخداحافظی . [ ف ِ ](اِخ ) ابوالفتح یانس حافظی . الحافظ لدین اﷲ فاطمی ، بسال 526 هَ . ق . وی را به وزارت خود در قاهره بگماشت و چون از او خودسری دید او را با زهر بکشت و وزارت به پسر وی سلیمان داد. (الاعلام زرکلی ص 592</sp
حافظیلغتنامه دهخداحافظی . [ ف ِ ] (اِخ ) (خواجه ...) از دارالامان کرمان است ، اما از بسیاری اقامت در شهر هرات میتوان گفت از آنجاست . طالب علم است ، و از حکاکی صاحب وقوف . او راست :فروغ ماه رخت دیده را پرآب کندکسی ندیده که مه کار آفتاب کند. (ترجمه ٔ مجالس النفائس ص
حافظیلغتنامه دهخداحافظی . [ ف ِ ] (اِخ ) شاعر و فقیه عهد شاه طهماسب . او راست منظومه ای فارسی در طهارت ونماز در حدود دویست بیت ، و آنرا به دستور شاه طهماسب برای آسانی حفظ به نظم آورده . آغاز آن چنین است :ابتدأنا باسمه الاعظم و هو اﷲ صانع العالم .و دراواخر آن گوید:حافظی این رسا