فعالیت تفریحیrecreation activityواژههای مصوب فرهنگستانتفریحی که فرد بهدلخواه برای انبساط خاطر و لذت در آن شرکت میکند
فعالیتلغتنامه دهخدافعالیت . [ ف َع ْ عا لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) کوشش . (فرهنگ فارسی معین ).- فعالیت به خرج دادن ؛ کوشیدن . کوشش کردن . (ازفرهنگ فارسی معین ).- فعالیت داشتن ؛ کوشش کردن . (فرهنگ فارسی معین ).- فعا
تجربۀ تفریحیrecreation experienceواژههای مصوب فرهنگستانپــاسـخ روانی ـ کار انـدامشنـاختی حاصل از یک فعالیت تفریحی خاص در یک مجموعۀ تفریحی مشخص
فرصت تفریحیrecreation opportunity, ROواژههای مصوب فرهنگستانموقعیتی که در آن فرد میتواند با شرکت در یک فعالیت تفریحی خاص در محلی معین از نوعی تجربۀ تفریحی و مزایای آن بهرهمند شود
تفریحکدهrecreation setting, setting 1واژههای مصوب فرهنگستانمکانی جغرافیایی دارای شاخصههای کالبدی و اجتماعی و مدیریتی که فرد در آن در فعالیت تفریحی خاصی شرکت میکند تا از نوعی تجربۀ تفریحی بهرهمند شود
ورزشsport 2واژههای مصوب فرهنگستان1. هرگونه فعالیت تفریحی یا رقابتی، با وسیلۀ ورزشی یا بدون آن، که مستلزم میزانی از فعالیت جسمانی و مهارت باشد 2. در المپیک، یک یا چند رشته که زیر نظر یک فدراسیون بینالمللی قرار دارد
فعالیتلغتنامه دهخدافعالیت . [ ف َع ْ عا لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) کوشش . (فرهنگ فارسی معین ).- فعالیت به خرج دادن ؛ کوشیدن . کوشش کردن . (ازفرهنگ فارسی معین ).- فعالیت داشتن ؛ کوشش کردن . (فرهنگ فارسی معین ).- فعا
فعالیتلغتنامه دهخدافعالیت . [ ف َع ْ عا لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) کوشش . (فرهنگ فارسی معین ).- فعالیت به خرج دادن ؛ کوشیدن . کوشش کردن . (ازفرهنگ فارسی معین ).- فعالیت داشتن ؛ کوشش کردن . (فرهنگ فارسی معین ).- فعا
دیرش فعالیتactivity durationواژههای مصوب فرهنگستانطول مدت تقویمی یک فعالیت از آغاز تا پایان متـ . مدت فعالیت
برآورد دیرش فعالیتactivity duration estimatingواژههای مصوب فرهنگستانبرآورد طول مدت تقویمی هر فعالیت از آغاز تا پایان متـ . برآورد مدت فعالیت