فغکثلغتنامه دهخدافغکث . [ ف َ ک َ ] (اِخ ) شهرکی است به ماوراءالنهر از حدود اسروشنه با کشت و برز و مردم بسیار.(حدود العالم ). معنی این ترکیب گویا بتخانه و خود لفظ صورتی از ترکیب «فغکده » است . رجوع به فغکد شود.
رود فغکدیلغتنامه دهخدارود فغکدی . [ ف َ ک َ ](اِخ ) ابوبکر محمدبن ابی حنیفةبن عمران بن علی بن عبدالکریم اسروشی رودفغکدی . وی در سمرقند سکونت گزید و از قاضی عبدالرحمن بن عبدالرحیم قصار روایت کرد و بسال 508 هَ .ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
فغکثلغتنامه دهخدافغکث . [ ف َ ک َ ] (اِخ ) شهرکی است به ماوراءالنهر از حدود اسروشنه با کشت و برز و مردم بسیار.(حدود العالم ). معنی این ترکیب گویا بتخانه و خود لفظ صورتی از ترکیب «فغکده » است . رجوع به فغکد شود.