فلزکاریلغتنامه دهخدافلزکاری . [ ف ِ ل ِ ] (حامص مرکب ) اشتغال به کارهایی که با فلز سروکار دارد، چون ساختن ظروف و ابزار. || (اِ مرکب ) جایی که در آن اشیاء فلزی سازند، مانند آهنگری و مسگری .
دیرینفلزکاریpalaeometallurgyواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ تاریخ فلزکاری از آغاز تا انقلاب صنعتی که به تجزیهوتحلیل ابزارها و محوطههای مربوط به این فنّاوری میپردازد
دیرینفلزکاریpalaeometallurgyواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ تاریخ فلزکاری از آغاز تا انقلاب صنعتی که به تجزیهوتحلیل ابزارها و محوطههای مربوط به این فنّاوری میپردازد
شارههای فلزکاریmetalworking fluidsواژههای مصوب فرهنگستانروغنهای معدنی ساده یا ترکیبی که برای جلوگیری از خوردگی به کار میروند و در عملیات روانسازی یا خنکسازی از آن استفاده میکنند