فنزرلغتنامه دهخدافنزر. [ ف َ زَ ] (ع اِ) خانه ای که بر یک چوب سازند که به درازی نزدیک شصت گز باشد (!) جهت طلایه و دیده بانی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فنجرلغتنامه دهخدافنجر. [ ف َ ج َ ] (ص ) شخصی را گویند که آلت مردی او بزرگ و گنده باشد. (برهان ). فنجره . رجوع به فنجره شود.
فنجارلغتنامه دهخدافنجار. [ ف ُ ] (اِ) آلوی گرد را گویند، و آن میوه ای است شبیه به زردآلو، رنگ آن زرد و بنفش و سبز، و رنگهای دیگر نیز میباشد. || خشم و اعراضی که خوبان از روی عشوه و ناز کنند. (هفت قلزم ).