خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فنل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فنل
/fenol/
معنی
مادۀ جامد، متبلور، سفیدرنگ، و سمّی با بوی تند که در صنایع داروشناسی و پلاستیک وتهیۀ رنگها کاربرد دارد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فنل
لغتنامه دهخدا
فنل . [ف ِ ن ُ ] (فرانسوی ، اِ) با ورود عامل هیدروکسیل درهیدروکربورهای معطر یا بنزنی ترکیب هایی بنام فنل تشکیل میشود. فنل معمولی یا اسیدفنیک دارای یک عامل اُهاش است و از تقطیر چوب خشک یا قطران ذغال سنگ به دست می آید. در صنعت ملح قلیائی سولفات را با س...
-
فنل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: phénol] ‹فنول› (شیمی) fenol مادۀ جامد، متبلور، سفیدرنگ، و سمّی با بوی تند که در صنایع داروشناسی و پلاستیک وتهیۀ رنگها کاربرد دارد.
-
واژههای مشابه
-
فنل (شیمی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
carbolic acid, phenol
-
فنل تالین (شیمی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
phenolphthalein
-
فنل فتالین (شیمی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
phenolphthalein
-
جستوجو در متن
-
phenols
مهندسی مواد
فنل ها ، فنلها
-
alkylated phenols
مهندسی مواد
فنل های آلکیله ، فنلهای آلکیله
-
substituted phenols
مهندسی مواد
فنل های استخلافی ، فنلهای استخلافی
-
اسیدفنیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acide phénique] (شیمی) 'asidfenik = فنل
-
phenol
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فنل
-
phenols
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فنل ها
-
furfuralphenol resins
مهندسی مواد
رزین های فورفورال فنل ، رزینهای فورفورال فنل
-
semifloret
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیمه فنل