خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فور
/fo[w]r/
معنی
۱. جوشیدن.
۲. [مجاز] شتاب؛ تعجیل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فور
لغتنامه دهخدا
فور. (اِ) رنگ سرخ کمرنگ . (برهان ). بور. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بور شود.
-
فور
لغتنامه دهخدا
فور. (اِ) مخفف وافور. (فرهنگ فارسی معین ).- اهل فور ؛ وافوری . تریاکی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
فور
لغتنامه دهخدا
فور. (اِخ ) نام رای کنوج است که یکی از رایان و پادشاهان هند باشد، و سکندر اورا کشت . (برهان ). ظاهراً عنوان عمومی یک خانواده ٔ سلطنتی یا نام عمومی شاهان یک ناحیه است : خنیده به هر جای جمهور نام به مردی فزون کرده از فور نام . فردوسی .منم فور و از فور ...
-
فور
لغتنامه دهخدا
فور. (ع اِ) آهوبرگان . ج ِ فائر. (منتهی الارب ). رجوع به فائر شود.
-
فور
لغتنامه دهخدا
فور. [ ف َ ] (ع مص ) برجوشیدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). جوشیدن دیگ و چشمه و جز آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || جوشیدن خشم و کینه ٔ کسی . || (اِمص ) جوشش . || شتاب . (منتهی الارب ). شتاب .(یادداشت مؤلف ). اصلاً به معنی ج...
-
فور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فَور] [قدیمی] fo[w]r ۱. جوشیدن.۲. [مجاز] شتاب؛ تعجیل.
-
فور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از لاتینی] [عامیانه] fur = تریاک
-
فور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] fur رنگ سرخ کمرنگ.
-
فور
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) بور، رنگ سرخ کم رنگ .
-
فور
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] (اِ.) زود، سریع .
-
واژههای مشابه
-
ترف فور
لغتنامه دهخدا
ترف فور. [ تْرِ / ت ِ رِ فُرْ ] (اِخ ) مرکز بخشی است در شمال ناحیه ٔ بورگ واقع در ایالت اَن فرانسه که 1130 تن سکنه دارد.
-
فور زدن
لغتنامه دهخدا
فور زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) تریاک کشیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فور شود.
-
فور زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) (عا.) تریاک کشیدن با وافور.
-
فور زدن
لهجه و گویش تهرانی
تریاک کشیدن